ای ساربان آهسته ران آرام جان جا مانده است
جسم عزیز فاطمه(س) در بیابان جا مانده است
ای ساربان آهسته ران در زیر پای اسب ها
اوراق پاره پاره ی اصل قرآن جا مانده است
جسم حسین(ع) از سر جدا افتاده بر روی زمین
یعنی که جان زینب(س) از این کاروان جا مانده است
راس حسین بر نیزه و جسمش روی شن های داغ
ای ساربان آهسته ران جان جهان جا مانده است
شد از بغل بر نیزه ای راس ابوالفضل(ع) رشید
در کربلا اما تن این قهرمان جا مانده است
کوچکترین سر روی نی راس علی اصغر(ع) است
در کربلا اما تن این جان جان جا مانده است
اکبر(ع) سرش بر روی نی، شد همسفر با کاروان
جسم به خون غلتیده ی رعنا جوان جا مانده است
راس حسین(ع) بر روی نی قرآن تلاوت می کند
وقت نماز است ای خدا اما اذان جا مانده است
آمد به بالین حسین(ع) ام ابیها فاطمه(س)
اما کنار قتلگه آن قد کمان جا مانده است
یک چشم شیعه گشته اشک ، چشم دگر گردیده خون
ای وای من در کربلا اشک روان جا مانده است
در مجلس بزم یزید آزرده شد لبهای یار
بر روی لبهای حسین(ع) از خیزران جا مانده است
شد کاروان غصه ها راهی سوی شام بلا
تا روز رستاخیز هم آه و فغان جا مانده است